محل تبلیغات شما

شب کویر



محمد مُرسی که در مصر از قدرت کنار گذاشته شد، بشار اسد ماوقع را نقطه سرنگونی اسلام ی دانست و گفت: هر کسی هر کجای دنیا از دین استفاده ی کند، لاجرم سقوط می‌کند. نسبت چنین اندیشه‌ای با گفتمان ی جمهوری اسلامی، روشن‌تر از آن است که احتیاج به توضیح اضافه باشد. باورمندی عمیق به سکولاریسم البته تنها نقطه افتراقِ بشار اسد با ایران نیست و می‌توان موارد مهم دیگر از جمله مذهب و سبک زندگی او را به فهرست افتراقات افزود. با این حال، ایران با تمام قوا از اسد حمایت می‌کند. اگر زود قضاوت نکرده‌اید، باید بگویم که این حمایت اتفاقا اقدام کاملا درستی است، اگر با عینک منافع ایران تحولات منطقه‌ را رصد کنید.

دیگر حامی پروپاقرص بشار اسد، فدراسیون روسیه است که در ماههای اخیر اگرچه برای او سنگ تمام گذاشته است اما احتمالا شما هم از سکنات و وجناتش، احساس کرده‌اید که در ازای جلوگیری از افتادن فرمانِ سوریه به دست غرب، بعید نیست از حفظ شخص بشار اسد، صرف نظر کند. در صف دشمنان هم کیست که نداند، عربستان، ترکیه، آمریکا و سایرین بیش از اینکه با شخص بشار اسد یا شیوه حکمرانی او مشکل داشته باشند، می‌خواهند قلمرو جبهه مقاومت را محدود کنند و حوزه نفوذ سنتی سوریه را از چنگ ایران در بیاورند.
می‌بینید، موقعیت غریب و البته غم‌انگیزی است، ایستادن در میانه دوستان و دشمنانی که نه اولی‌ها تو را به خاطر خودت می‌خواهند و نه دومی‌ها با تو به خاطر خودت دشمنی ‌می‌کنند.



قیمت؟ بگویم دو میلیون باورت می‌شود؟ سه میلیونو چهار میلیون و ده میلیون چطور؟ برو بالاتر اخوی. این چیزهایی که در مغازه‌های قمو شاه‌عبدالعظیم و مشهد می‌فروشند، انگشتر نیست، شوخی‌ است. از این طرف نقره می‌رودتو، از آن‌طرف ده تا ده تا رکاب انگشتر پس می‌افتد. نگین‌شان هم که خدا بدهد برکت سنگچینی را. همان پنجاه هزار تومان و صد هزار تومان هم که می‌گیرند زیاد است. اینها رافراموش کن؛ من انگشتر دیده‌ام که جلوی چشم خودم با یک خانه طاق‌اش‌ زده‌اند. همین الاناینجا انگشتر فیروزه‌ای دارم که دست‌کم 70 ـ 60 میلیون برایش می‌دهند. 10 میلیون و20 میلیون که رقم‌های معمولی این کار است



موبایل نداشت. برای هماهنگی با او، حتما باید تلفن ثابت دفترش را می‌گرفتیکه یک جورهایی محل زندگی‌اش هم بود. قرار بود برای پرونده طنز ی در ماهنامهمدیریت ارتباطات با او گفت‌وگو کنیم. دفترش ظاهرا همان آخرین دفتری بود که مجله توفیقدر آن منتشر می‌شد. در یک ساختمان رنگ و رو رفته‌ی دودگرفته در دل شلوغی مرکز شهر،در یکی از کوچه‌های بالای میدان ولیعصر. وارد دفتر که می‌شدی، در و دیوار پر بوداز جلدهای توفیق. در هر گوشه و کناری هم مجلدات دوره‌های مختلف توفیق را می‌توانستیببینی. 


چرا خرید ایرباس اتفاق مهمی است؟

مروری بر صنعت هوایی کشورهایی که به رغم داشتن خط تولید هواپیما، ازایرباس و بوئینگ استفاده می کنند.

در چند صفحه اینستاگرامیو کانال تلگرامی دیدم که عکس خوشحالی مسئولان از ورود هواپیمای ایرباس به کشور را کناررونمایی عربستان از اولین هواپیمای آنتونف‌اش گذاشته و ابراز تاسف کرده بودند؛ با مضمونیشبیه این که: خاک بر سرِ ما که از خرید هواپیما ذوق زده‌ایم، در حالی که سعودی‌ها درصنعت هواپیماسازی سرمایه‌گذاری کرده‌ و با همکاری اوکراین هواپیمای بومی‌شان را ساخته‌اند.حساب ت‌بازهایی که مصداق گزاره‌های ابطال‌ناپذیرند جداست؛ آنها را صرفاً ارجاعمی‌دهم به خانواده‌های طبسی که عزیزان‌شان را در آخرین سانحه هواپیمای آنتونوفِ ساختِ داخل از دست دادند، شایدبه انصاف آمدند. اما برای کسانی که واقعا از خرید هواپیمای خارجی احساس تحقیر کرده‌اند،شاید ذکر چند نکته خالی از لطف نباشد.



من جنوب شهر زندگی می کنم، اطراف میدان قزوین و گمرک. سمت شرق هم به خاطر منزل همسر رفت و آمد دارم. هر دو محله یک جورهایی مهد هیئات عزاداری و دسته‌جات است. در این پنج شش روزی که از محرم گذشته،‌ نه با ماشین پشت دسته‌ای گیر افتاده‌ام و نه قیمه در یخچالمان تلنبار شده. کمی سر و صدا سر شب در خیابان هست که وقتی پنجره را می‌بندیم، آن هم نیست. در فیسبوک ولی آدم حس می‌کند، شهر پر شده از هیئت‌هایی که راه را بند می‌آورند، طبل‌های گوش‌خراشی که هفت جد و آباد آدم را در گور و بیرون می‌لرزانند و نذری‌هایی که از سر و کول همه بالا می‌رود، در حالی که عده‌ای هم گرسنه‌اند. حتما هر نوع به حقوق آدم‌ها زشت و غلط است. چه بسته شدن خیابان باشد، چه تولید صدای گوش‌خراش. منتهی این ماجرای نقادی به عزاداری‌ها وضع رقت‌انگیزی پیدا کرده. یعنی اینقدر گفته‌ایم، شورش دیگر در آمده. این بزرگنمایی ما را در مقابل مردم قرار می‌دهد. تعمیم قول و فعل چند مداح مریض به همه هیئت‌ها و هیئت‌روها هم خودش یک جور به حریم خصوصی دیگران است. اغلب مردم دلبسته این عزاداری‌ها هستند، بیشترشان اهل هیئت و دسته هم هستند و ضمنا با این کار حال می‌کنند. حالا چه مرضی است که ما این حال خوب دیگران را خراب کنیم؟ این همه گفتیم و نوشتیم حریم خصوصی، حالا چرا خودمان اینقدر به کار دیگران کار داریم. طرف دوست دارد از جیب خودش قیمه بدهد، به من و شما چه؟ اصلا دوست دارد بریزد توی جوب، وقتی با این کار حال می‌کند و ضررش به من و شما نمی‌رسد، چه کارش داریم؟ بابا آدم‌ها و سبک زندگی‌های‌شان را به رسمیت بشناسیم دیگر.

1- از ابتدا شروع کنیم؛ احوالپرسی گرم با خانم خبرنگار هنگام افطار» دقیقاً یعنی چه؟ احوالپرسی‌های اینطور جلسات رسمی الگوی نسبتاً مشخصی دارد با کمی تلورانس، در چنین جلسه‌ای مثلا چطور با خانم خبرنگار احوالپرسی کرده که ارزش خبری داشته و اینچنین تیتر شده؟ بحث وقوع نیست، بحث امکان وقوع است. شما اینطور موقع‌ها حس نمی‌کنید احتمالا کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه هست؟ به انگیزه و احتمالاً غرض و مرض خبرنویس شک نمی‌کنید. تا اینجایش اشکالی ندارد، بالاخره رسانه منتشر کننده معلوم است و خط‌ وربطش هم مشخص.




10 توصیه حیاتی برای پیدا کردن جاپارک درخیابان های تهران 

1ـ خونسردی خود را حفظ کنید، جاچارک پیدا کردن تمرکز بالایی می‌خواهد. تا حدامکان همه عوامل حواس‌پرت‌کن دوروبرتان را از بین ببرید و مراقبه کنید. اعتماد به نفس بالایی داشته باشید و به خودتان بگویید در اولین کوچه از اولین فرعی جا پیدا می‌کنید. 



عباس رضایی ثمرین، رومه‌نگار هریک ازما روزانهدر معرض هزاران پیام رسانه‌ای از منابع مختلف قرار داریم. آگاهی از اخبار واطلاعات به یکی از مومات زندگی مدرن تبدیل شده و کمتر کسی از ما می‌تواند زندگیبدون دسترسی به منابع خبری از قبیل رسانه‌ها، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی را تصورکند. با این حال، زیاده‌روی در پیگیری اخبار می‌تواند پیامدهای نامیمونی در زندگیهر یک از ما ایجاد کند. به‌ویژه در شرایط بحران، این زیاده‌روی می‌تواند آسیب‌هایذهنی و روانی به بار بیاورد و با ایجاد ترس و ناامنی روانی، بحران را تشدید کند. یکیاز مهم‌ترین مولفه‌های سواد رسانه‌ای» این است که بتوانید بین مصرف رسانه‌ای و سایرفعالیت‌های خود تعادل ایجاد کنید. این تعادل همان چیزی است که از روح و روان شمادر مقابل انبوه اخبار و اطلاعات غیرضروری و اضافه، محافظت می‌کند. در یادداشت پیشرو کوشیده‌ام چند راهکار ساده برای مدیریت مصرف رسانه‌ای و استفاده بهتر وهدفمندتر از رسانه‌ها به شما پیشنهاد کنم. در روزهایی که همه ما به‌دلیل شیوع اپیدمیکویروس کرونا، بیش از همیشه در معرض اخبار و اطلاعات قرار داریم، اجرای این پیشنهادهااهمیت و ضرورت دوچندان دارد.



عباس رضایی ثمرین،رومه‌نگار |مدیریتموفقیت‌آمیز هر بحرانی، مستم داشتن استراتژی ارتباطی موثر است. سازمان بهداشتجهانی، در کتابچه‌ای که در ‌سال ٢٠١٧ برای مقابله با همه‌گیری بیماری آنفلوآنزامنتشر کرده، استراتژی ارتباطی موثر را جمع‌آوری، فرآوری و توزیع به‌موقع اطلاعاتبه روش‌هایی که برای مخاطب هدف، موثر و مناسب باشد» تعریف کرده است. از نظر اینسازمان، در استراتژی ارتباطی مدیریت بحران حتما باید جنبه‌های رفتاری و نحوه واکنشمردم به اطلاعات و توصیه‌هایی که از مقامات رسمی و رسانه‌ها دریافت می‌کنند نیز،درنظر گرفته شود.

من اگر بخواهم ایندستورالعمل را در سه کلمه خلاصه کنم، آن کلمات اعتبار، تسلط و تعامل» خواهد بود؛گام اول در ارتباطات موثر بحران این است که منبع تولید پیام معتبر باشد. کسی کهبحرانی را مدیریت می‌کند، همواره باید این سوال را از خود بپرسد که مردم چرا بایدبه او اعتماد و آنچه می‌گوید را باور کنند. تلقی عمومی از میزان اعتبار متولی مدیریتبحران، آن چیزی است که پاسخ به این سوال را می‌سازد. مولفه اعتبار» در واقع آمیزه‌ایاز چند عامل ازجمله صداقت، شفافیت و سوابق است؛ این یعنی اگر صادقانه رفتار کنید،شفاف باشید و سوابق روشنی در ذهن مردم داشته باشید، منبع معتبری در اطلاع‌رسانیبحران خواهید بود.  دومین گام تولید محتوایمناسب، روایتگری موثر و توزیع هدفمند است. متولی مدیریت بحران، باید اطلاعات وواقعیت‌های مورد نیاز مردم را به روشی که آنها می‌پسندند، روایت کند و این روایت‌هاباید از طریق کانال‌های اطلاع‌رسانی متناسب در دسترس عموم قرار گیرد. این مسأله نیازمندتسلط» متولیان در تولید محتوا و روایتگری و برخورداری از نیروهایی است که در ایندو کار، بهترین باشند.



خبرگزاری ایبنا | در شرایطی که بحران سراسری کشور را فرا می‌گیرد اینرسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی هستند که نقش پررنگی در اطلاع‌رسانی درباره این بحرانو جنبه‌های آن دارند. ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی» نوشته ان ماری ون‌دن‌هارکبا ترجمه عباس رضایی ثمرین، به ارائه یک برنامه عملیاتی شامل استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایآزموده‌ برای مدیریت ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی پرداخته است.

کتاب به‌طور خاصبر بستر رسانه‌های اجتماعی متمرکز است و از همین‌رو گامی بدیع در حوزه ارتباطاتبحران به‌شمار می‌رود. مصادیق متعدد واقعی و بررسی کارگاهی نحوه مدیریت بحران دررسانه‌های اجتماعی یا استفاده از قابلیت آن‌ها در کنترل بحران، مشخصه اصلی کتاباست. برخی از شرکت‌ها و سازمان‌هایی هستند که در کتاب تجربه مدیریت بحران آن‌ها به‌ویژهدر رسانه‌های اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته؛ تجاربی که بعضی از آن‌ها توأم باموفقیت بوده و برخی دیگر به شکست انجامیده است.

نویسنده این کتابان‌ماری‌ ون‌دن‌هارک پژوهشگر روابط عمومی دیجیتال، ارتباطات بحران و امنیت سایبریاست که به‌طور تخصصی در حوزه استراتژی‌های ارتباطات صنفی فعالیت دارد و تجاربپژوهشی‌اش در ارتباطات دیجیتال، روی ارتباطات بحران و امنیت سایبری متمرکز بودهاست. ون‌دن‌هارک برای نگارش کتاب ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی» با مدیرانرسانه‌ای چندین سازمان‌ و شرکت بزرگ بین‌المللی شخصا مصاحبه کرده و با آن‌هادرباره نحوه مدیریت بحران‌های ارتباطی به‌ویژه بحران‌هایی که در بستر شبکه‌هایاجتماعی بسط یافته‌اند، به گفت‌وگو نشسته است.

گفت‌وگویی که درادامه می‌آید با عباس رضایی ثمرین مترجم این کتاب درباره مدیریت بحران در فضایمجازی انجام شد.


در آموزه‌های مدیریت بحران»مباحث ارتباطی مهم‌ترین سرفصل و رسانه کلیدی‌ترین عنصر است. شفافیت، ارتباط بامخاطب، اطلاع‌رسانی مستمر، رفع ابهامات، مقابله با شایعات و اخبار جعلی و . همهضرورت‌های پذیرفته شده مدیریت بحران هستند که انجام‌شان جز به کمک رسانه امکان‌پذیرنیست.

اصولا لازمه مدیریت موفقیت‌آمیز بحران، اطلاع‌رسانی شفاف و اقناععمومی است و اقناع جز با رسانه‌های مرجع، کارآمد و معتبر تحقق نمی‌یابد. اما آیاکارآمدی، مرجعیت و اعتبار رسانه‌ها در کشورما برای نقش‌آفرینی در زمان بحران کافیاست؟

واقعیت این است که متاسفانه رسانه‌های جمعی در کشور ما به طور پیوستهدر حال از دست دادن مرجعیت و اعتبارشان هستند. ریشه‌های این روند، هم به درونرسانه‌ها بر می‌گردد، هم به بیرون اما من نقش عوامل بیرونی را موثرتر می‌دانم ومعتقدم، در کنار برخی تحولات تکنولوژیک و تغییرات در ایستم اطلاع‌رسانی، ت‌گذاری‌هایحاکمیتی عامل مهمی بوده که طول سالهای گذشته، منجر به تضعیف رسانه‌ها و کاهشمرجعیت و اعتبار آنها شده است.

در این باره می‌توان به تفصیل و در مجال بهتری سخن گفت اما اجمالاًایجاد محدودیت‌های بی‌مورد برای رسانه‌ها، تقویت -خواسته یا ناخواسته- رقبای آنهاو برخی اشتباهات استراتژیک در ت‌گذاری رسانه‌ای در کشور، عوامل موثر در اینروند هستند.



چگونه نگاه کاریکاتوریبه حاشیه‌نشینی، تحلیل دقیق این پدیده را دشوار می‌کند

کوچه‌های تودرتو،دیوارهای دودگرفته، جوی‌های سرریز شده از لجن، در‌های رنگ و رو رفته، خانه‌های تنگو تاریک و محیط پر از سروصدا و داد و فریاد؛ این دکوپاژ مشترک عمده فیلم‌ها و سریال‌هااز زندگی در حاشیه‌ شهر است. دوربین روی دست، ریتم تندِ تدوین و بعضی تکنیک‌ها درنورپردازی و تصویربرداری هم گام‌های مکملی است که کمک می‌کند تنش، اضطراب و ناامنیبه اوج برسد و بیننده کوچک‌ترین نقطه سفید در فضا نبیند. شخصیت‌پردازی‌ها البته ازدکوپاژ هم کلیشه‌ای‌تر است. آدم‌ها در حاشیه شهر اگر بزرگ باشند، یا معتادند یاموادفروش و در هر دو صورت نیز فقیرند و کثافت از سر و روی‌شان می‌بارد. اگر بچه باشندهم روند اتفاقات به‌گونه‌ای است که آنها را لاجرم به سمت جرم و اعتیاد هُل می‌دهد.تصویری که پس‌از دیدن فیلم‌هایی همچون ابد و یک‌ روز»، متری شیش‌‌ونیم»، مغزهایکوچک زنگ‌زده» و. از شرایط زندگی در مناطق حاشیه‌ای و جنوب شهر به‌دست آورده‌ایدرا اگر یک بار مرور کنید، احتمالاً تصدیق می‌کنید که این قضاوت اغراق شده نیست.واقعیت این است تصویر سینمایی از حاشیه‌نشینی در کشور ما، فوق‌العاده کاریکاتوری وغیرواقعی است. البته در نیت خیر سازندگان اکثر این فیلم‌ها تردیدی نیست اماشوربختانه در اثر همین انگاره‌سازی، تصور غالب از حاشیه‌نشینی هم- چه در میان مردمو چه در میان مسئولانی که باید معضل حاشیه‌نشینی را چاره‌ کنند- همین قدر دور ازواقعیت است. به‌عنوان کسی که از خردسالی تا زمان دانشجویی را در سلطان‌آباد جادهساوه و پس‌ از آن نیز سال‌ها در محله عباسی در جنوب شهر تهران زندگی کرده‌ام -و هیچکس از دوستان و نزدیکانم معتاد و قاتل و مواد‌فروش و آشپزخانه‌دار نشده‌اند-معتقدم، درک و تجربه حاشیه‌نشینان از ست در محل زندگی‌شان، با درکی که دیگراناعم از سینماگران، محققان، تگذاران و عامه مردم، از این تجربه دارند تفاوت زیادیدارد. این البته به‌معنای مثبت بودن پدیده حاشیه‌نشینی از نگاه حاشیه‌نشینان نیست،آنها بی‌تردید مشکلات و دغدغه‌های عدیده‌ای دارند اما منطقی‌ترین راه برای فهم دقیقاین مشکلات، بررسی ذهنیت‌ و نگاه خود آنهاست. از همین رو تلاش می‌کنم در این یادداشتدر چند مضمون برگرفته از تجربه زیسته خودم، روی آنچه در حاشیه شهرها می‌گذرد ذره‌بینبیندازم و نگاه نزدیک‌تری را به دست دهم.


ریشه‌های رادیکالشدن اعتراضاتِ چند روز گذشته مردم را فقط در خارج از مرزها و تحرکات فرصت‌طلب‌ها واسکی‌بازها و ماهی‌گیرها جستجو نکنید. بخشی از خشونت‌ها و تندی مشهود در اعتراضاترا قبلا خودمان با ت‌گذاری رسانه‌ای معیوب کاشته‌ایم و حالا داریم محصولش رادرو می‌کنیم، چطور؟ عرض می‌کنم.

اگرچه مردم اینروزها ورودی‌های اطلاعاتی متعدد و دسترسی بالایی به منابع مختلف دارند اما به طورکلی، جریانِ تولید محتوایِ کاربرمحور در فضای مجازی، عمدتاً متاثر از عنصر مجاورتاست و درصد خیلی کمی از کاربرها دغدغه تولید محتوا درباره موضوعات غیرایرانی و بین‌المللیدارند.

کسانی که بیرون ازایران، برای کاربران ایرانی تولیدِ محتوایِ خبری می‌کننند هم، باز بیشتر روی مسائلداخلی کشور متمرکزند، یعنی چه؟ یعنی گروه‌هایی مثل سلطنت‌طلب‌ها و منافقین و .هم -که بصورت برنامه‌ریزی شده در رسانه‌های اجتماعی فعالند- مثلا به جای اعتراضاتفرانسه یا هنگ کنگ قاعدتا تمایل دارند، درباره مسائل داخلی ایران تولید محتوا کنندیا معرکه بگیرند. حتی رسانه‌های رسمی فارسی‌زبان خارج از کشور هم همین گرایش رادارند.

معنی همه این حرف‌هاچیست؟ این است که مهمترین کانال ورودی اطلاعات مخاطب ایرانی درباره موضوعات حوزه بین‌الملل،رسانه‌های رسمی و بویژه صداوسیماست. حرف اینجاست؛ وقتی در پوشش اخبار خارجی، بهشکل اغراق‌شده‌ای به شورش‌ها و اعتراضات خیابانی ضریب می‌دهیم و تخریب‌ها و خشونت‌هاو درگیری‌ها را برجسته می‌کنیم، قاعدتا داریم در ذهن مخاطب تاثیر می‌گذاریم وانگاره سازی می‌کنیم.

نتیجه این ت‌گذاریاین می‌شود که مثلا وقتی امروز توی تاکسی، از تخریب دستگاههای عابربانک و اموالعمومی گلایه می‌کنم، راننده که مرد میانسال محترمی است، می‌گوید: حرفتون درسته،اما همه جای دنیا اینطوریه. تلویزیون نشون می‌داد عراق اینطوریه، لبنان اینطوریه، هنگکنگ اینطوریه، فرانسه اینطوریه. .»

طبعا منظور سانسوراخبار خارجی یا عدم پوشش اعتراضات اقتصادی و صنفی در دنیا نیست. اما کسانی که ت‌گذارندو در تمام این سالها، به طور سنتی به هر شورش و اعتراض بویژه در اروپا و آمریکا بهچشم فرصت نگاه کردند و آن را با آب و تاب و فراتر از واقعیت‌های میدانی پوششدادند، حالا باید مسئولیتِ تصمیمات و اقدامات‌‌شان را بپذیرند.

منتشر شده در سایتالف / 2 آذر 98


تغییرات جدید ایستمرسانه‌ای، همه جای دنیا در نبرد بین روایت‌های رسمی وغیررسمی، موازنه را به نفعروایت‌های غیررسمی بهم زده. در ایران اما فراتر از این جریان جهانی، یک روند همبرای اعتبارزدایی از رسانه‌ها جریان دارد که از مدتها پیش آغاز شده و مهجوریت روایت‌هایرسمی را بیشتر کرده است.

بخشی از ایناعتبارزدایی بی‌تردید در ت‌های حاکمیتی ریشه دارد، بخش دیگری هم حتما به درونرسانه‌ها برمی‌گردد که هر دو مورد باید در مجال موسع‌تری بازخوانی شود. اجمالاً ولیایجاد محدودیت و تضعیف رسانه‌ها، تقویت خواسته یا ناخواسته رقبای رسانه‌های رسمی وبرخی اشتباهات استراتژیک در تگذاری رسانه‌ای در کشور، عوامل موثر در رونداعتبارزدایی، اعتماایی و مرجعیت‌زدایی از رسانه‌ها هستند.

بعنوان مثال ایجادو تقویت کارکرد رسانه‌ای برای یک نرم‌افزار پیام‌رسان موبایلی که تقریبادر هیچ کجای دنیا به جز ایران سابقه ندارد- جزء نقاط عطف تگذاری رسانه‌ای درطول 40 سال گذشته به شمار می‌رود. این اتفاق که بی‌تردید با برخی حمایت‌های رسمیرقم خورد، در کنار مواهب غیرقابل انکاری که در حوزه گردش آزاد اطلاعات داشت، پیامدهایناخواسته‌ای هم در حوزه حکمرانی و مدیریت ارتباطات در سطح کشور بوجود آورد که برایاولین بار در دی ماه 96 رخ نمود و در حوادث اخیر نیز بیشتر به چشم آمد.

اصالت یافتن روایت‌هایغیررسمی، میدان یافتن شبه‌رسانه‌ها و زمینه‌سازی برای جولان فیک‌نیوزها از جمله اینپیامدهاست. بی‌تردید اگر روند اعتبارزدایی از رسانه‌های رسمی در کشور کلید نخوردهبود یا با تگذاری‌های معیوب، مرجعیت این رسانه‌ها خدشه‌دار نشده بود، امروزروایت‌های رسمی در مواجه با روایت‌های غیررسمی اینقدر مهجور نبودند.

منتشر شده در رومه شرق / 11 آذر 98


حوادث فروردین سال ۱۳۷۴ در افکار عمومی با نام شورش اسلامشهر شناخته می‌شود، اما مرکز این اتفاقات نه فقط در اسلامشهر که تقریبا در همه شهر‌های حاشیه» جاده ساوه» بود. در آن سال‌ها هنوز آزاد راه تهران-ساوه ساخته نشده بود و جاده ساوه یکی از مهم‌ترین راه‌های ترانزیتی تهران به مناطق مرکزی کشور به شمار می‌رفت. تقریبا از منتهی‌الیه جنوب تهران تا حدود کیلومتر ۴۰ جاده ساوه، مراکز جمعیتی متراکمی عمدتا متشکل از مهاجران، با فاصله نه چندان زیاد در دو طرف جاده شکل گرفته بود. البته اغلب این مناطق از قبل هم، در قالب روستا‌ها و شهر‌های کوچک وجود داشتند، اما روند افزایش جمعیت و مهاجرت بی‌رویه به آن‌ها از سال‌های انتهایی دهه شصت و اوایل دهه هفتاد کلید خورده بود. من در سال ۱۳۷۴ دانش‌آموز کلاس چهارم ابتدایی بودم و در سلطان‌آباد، یکی از همان مراکز متراکم جمعیتی زندگی می‌کردیم. محل زندگی ما حوالی کیلومتر ۲۵ جاده ساوه بود. جمعیت سلطان‌آباد و مناطق اطراف که شهر گلستان را شکل می‌دادند، از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰، از ۲۰ هزار نفر، به ۲۰۰ هزار نفر رسیده، یعنی ۱۰ برابر شده بود.



عباس رضایی ثمرین- رومه همشهری/ چند باری استادیومرفته‌ام اما به دلایلی، هیچ‌وقت استادیوم‌روی حرفه‌ای نبودم؛‌ با اینکه خودم راهوادار نسبتا دوآتیشه فوتبال می‌دانم. برای بازی ایران-کامبوج، اما به احترام ذوق‌وشوقهمسرم و یکی دو هفته انتظار توأم با هیجان او، ‌تصمیم گرفتم همراهی‌اش کنم. کنجکاویژورنالیستی برای مشاهده نخستین مواجهه خانم‌ها با استادیوم فوتبال هم البته در اینتصمیم بی‌تأثیر نبود. برای ورود به آزادی، اول وارد بلوار ورودی شرقی شدم که مختصورود بانوان بود. همان اوایل، جمعی از بانوان محجبه را دیدم و تصور کردم، درامتداد تجمع کم‌رمق بهارستان، شاید تجمعی را هم در اینجا برای مخالفت با ورود خانم‌هابه ورزشگاه سامان داده‌ باشند، کمی جلوتر اما معلوم شد همه با پرچم و بوق و حتیکلاه، هوادار تیم‌ملی‌اند و برای دیدن فوتبال آمده‌اند. تا بلوار شرقی را تمام کنمو به سمت مقابل یعنی ورودی غربی ورزشگاه برسم، کلونی‌های جمعیتی متعدد دیگری را همدیدم. آدم‌های مختلفی با طیف متنوعی از سلایق و نوع پوشش، برای ورود به سکوهایآزادی صف کشیده بودند و این تجربه بسیار شیرینی بود. فوتبال همه‌جای دنیا، زبانمشترک آدم‌هاست و همه را فارغ از رنگ و زبان و قومیت و سلیقه کنار هم جمع می‌کند.این وجه فوتبال را ما پیش از این شاید فقط در کارناوال‌های شادی خیابانی، پس از پیروزی‌هایمهم تیم ملی دیده بودیم؛ حالا ولی برای نخستین بار، انگار همان حس بی‌بدیل، خودشرا به پشت درهای آزادی کشانده بود و می‌خواست از یک بازی نسبتا کم‌اهمیت‌ یک حماسهتاریخی بسازد و به‌نظرم این کار را کرد.

در این میان البتهاز همان لحظه ورود به محوطه ورزشگاه؛ تمام مشاهدات من از فوتبال پنجشنبه، توأم بانوعی تعجب و ناباوری عمیق هم بود. تعجب از اینکه چطور و با کدام نگاه مدیریتی، چنینلذت و ذوق‌وشوق عمیق، سالم و مطلقا» بی‌هزینه‌ای تا‌کنون از ن ایرانی دریغ شده.اگر زیرساخت‌هایی که مدام از فراهم نبودنش دم می‌زدیم، فقط همین تفکیک ورودی و جایگاهو حضور چند مأمور خانم در محوطه ورزشگاه آزادی بود، واقعا این همه سال از تامین آنناتوان بودیم؟ اگر نبودیم، پس دردمان چه بود، با کدام منطق و استدلال یا توجیه تنبه این ممنوعیت بی‌مورد 40‌ساله دادیم؟ من در ورزشگاه، در آن چهار سکوی مختص خانم‌ها-کهمی‌توانست بیشتر باشد و با کج‌سلیقگی اجازه‌اش را ندادند- از فاصله طولانی چندده‌متری،چیزی جز پرچم‌‌های رقصان ایران و زندگی و نشاط و هیجان ندیدم. تیفوسی‌های فوتبالدر استادیوم‌های کشورمان، از بس که پیش از بازی‌ها جیغ‌وداد می‌کنند، در طول بازی،همان اوایل کار از نفس می‌افتند، دختران هوادار تیم ملی اما تا دقیقه90 سکوهایفرتوت آزادی را زیر پای‌شان لرزاندند و از نفس نیفتادند. نه آسمان به زمین آمد، نهپایه‌ای لرزید و نه اصلی از اصول کشور خدشه‌دار شد. وقتی برای بیرانوند هورا کشیدند،با خودم گفتم، اگر زمانی که احمدعابدزاده در دروازه تیم ملی خوش‌رقصی می‌کرد، اینهابودند چه می‌کردند؟ یا وقتی علی کریمی، یک ورزشگاه را دریبل می‌زد، یا وقتی آقا کریمآن آرپیجی‌ها را به دروازه حریفان شلیک می‌کرد، یا با گل‌های دایی و پاس‌هایخداداد و سانترهای مواج رضا مالدینی. بگذریم. کاش در کنار پژوهشکده‌ها و مراکزتحقیقاتی و نهادهای رنگارنگ دیگر، یک سیستمی هم در کشور ما بود که هزینه‌ تصمیماتمدیران را درست و دقیق برای‌شان محاسبه می‌کرد. آن موقع شاید اینقدر برای کشور مسئله‌سازیو هزینه‌تراشی نمی‌کردند. کاش چیزهای کوچک و کم‌اهمیت را برای کشور ناموسی نکنند،تا وقتی هم انعطافی به خرج دادیم، آن را به اسم فیفا فاکتور نکنند.


مسئولیت اصلیمحتوای بخش‌های خبری تلویزیون با کیست؟

تهران-ایرناپلاس- یکخبر تا به دست گوینده برسد و در یک بخش خبری خوانده شود، چه مراحلی را باید طیکند؟ از چه فیلترها و از زیر دست چه کسانی رد می‌شود؟ آیا گوینده خبر می‌توانداخبار را حذف یا تغییری در آن ایجاد کند؟

عباس رضایی ثمرین،رومه‌نگاری است که سابقه دبیری تحریریه خبر در بخش‌ها مختلف خبری تلویزیون رادر کارنامه کاری خود دارد. وی در مورد فرآیند آماده‌سازی اخبار در بولتن‌های خبریتلویزیون به ایرناپلاس می‌گوید: هر بخش یا بولتن خبری تلویزیون دارای یک تحریریهمخصوص به خود است که از یک سردبیر و چند دبیر تحریریه تشکیل شده است. کار اینافراد این است که متن این اخبار را می‌نویسند تا در بولتن خوانده یا پخش شود.

رضایی ادامه می‌دهد:معمولاً گزینش اخبار توسط سردبیر انجام می‌شود. البته بسته به نظر سردبیر، جلسه‌ایشبیه شورای تیتر رومه‌ها هم تشکیل می‌شود که در آن، اخبار اصلی انتخاب و مسئولپردازش هر خبر توسط سردبیر مشخص می‌شود و آن فرد صفر تا ۱۰۰ تنظیم را بر عهده می‌گیرد.

وی با بیان اینکهبعد از تنظیم اخبار، سردبیر آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهد، می‌گوید: دراینجا تغییرات از سوی سردبیر اعمال می‌شود و نهایتاً گوینده بخش خبری قبل از زمانشروع بولتن خبری متن اخبار را مطالعه می‌کند. او به این وسیله هم با متن آشنا می‌شودو هم این فرصت و زمان را دارد که اگر نظر یا پیشنهادی داشت به تحریریه اعلام کند.

به گفته رضایی ثمرین،اگرچه مسئولیت محتوا نهایتاً به‌ عهده سردبیر بخش خبری است، اما مراحل تهیه خبرتلویزیونی یک فرآیند تیمی است؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم گوینده‌ها هیچ نقشی در تهیهو پردازش محتوا ندارند یا نباید داشته باشند. گوینده حتماً باید عضوی از تحریریه وجزئی از فرآیند تهیه و نگارش اخبار باشد تا کاملاً در فضای اخبار قرار بگیرد وبتواند به بهترین نحو، پیام را انتقال دهد.

 



با احترام به همه معلمانم؛ به آقای ششكلانی اول دبستان كه مجبورمان می كرد پرزهای پالتوی بلندش را بكنیم، به خانم صفری دوم كه بدتر از مردها كتك می زد، به خانم صالحی مهربان سال سوم، به آقای قراگوزلوی سال چهارم كه رقیب بالقوه شمربن ذی الجوشن بود، به همه معلمانم در دبیرستان استاد مطهری رباط كریم كه بعضی هاشان الان جزء نزدیك ترین دوستانم هستند، به آقای عسكری، ناظم بامرام مان كه در آن چهار سال هر وقت به هر بهانه ای از او اجازه خروج از مدرسه خواستم، نه نگفت، حتی وقتی كه مطمئن بود دروغ می گویم. با احترام به همه اینها و دیگر معلم هایم كه اسم شان از قلم افتاد، روز معلم را ششدانگ به نام محسن الویری» سند زده ام. مدیر دبیرستان نمونه دولتی رباط كریم كه زندگی ام درست به پیش و پس از آشنایی با او تقسیم شده. مثل خیلی از دیگر شاگردانش، از جمله دو برادر بزرگتر خودم و خیلی از معلمان دوره دبیرستانم كه شاگردش بودند و بعدا در مدرسه اش معلم شدند.


منفعل نباشیم،دروغ نگوییم و شفاف باشیم

مترجم کتابارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی» گفت: این کتاب در بهبود و تسهیل فراینداطلاع‌رسانی در کشور، بویژه در زمان بحران موثر است و در مدیریت رسانه‌ای بحران‌هایاجتماعی و مدیریت بحران‌هایی که ممکن است برای افراد و شخصیت‌ها در بستر شبکه‌هایاجتماعی رخ بدهد، موثر خواهد بود، ضرورتی که اغلب جدی گرفته نمی‌شود.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتابارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی»، نوشته آن‌ ماری ون‌دن‌هارک» هفته گذشتهتوسط انتشارات ثانیه منتشر شد، کتابی که به عقیده نویسنده برای محافظت از شهرت واعتبار در فضای مجازی کاربرد دارد و راه و رسم مراقبت از شهرت و نجات از بحران درفضای مجازی را در قالب یک برنامه عملیاتی شامل استراتژی‌ها و تاکتیک‌های آزمودهشده برای مدیریت ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی ارائه شده است.

 به بهانه انتشار این کتاب، دقایقی با عباس رضایی‌ثمرین؛رومه‌نگار و مترجم این اثر به گفت‌وگو نشستیم تا کمی بیشتر درباره این کتاببدانیم. رضایی سال‌ها سابقه فعالیت در رسانه‌های مکتوب، الکترونیکی و تصویری را درکارنامه دارد و اکنون به عنوان دبیر تحریریه بخش خبری 21 در شبکه اول سیما مشغولکار است.  رضایی ثمرین پیش از این هم کتابچگونه با خبرنگاران مصاحبه کنیم» اثر الن استیونس را هم به فارسی برگردانده که پاییزسال گذشته از سوی انتشارات ثانیه منتشر شده است.



انتشارات ثانیه،کتاب ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی»، نوشته ان ماری ون‌دن‌هارک» را باترجمه عباس رضایی ثمرین، رومه‌نگار منتشر کرد.

موضوع کتاب درزیرعنوان آن راه و رسم مراقبت از شهرت و نجات از بحران در فضای مجازی» قید شده ودر آن یک برنامه عملیاتی شامل استراتژی‌ها و تاکتیک‌های آزموده شده برای مدیریتارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی ارائه شده است.

کتاب به طور خاصبر بستر رسانه‌های اجتماعی متمرکز است و از همین رو گامی بدیع در حوزه ارتباطاتبحران به شمار می‌رود. مصادیق متعدد واقعی و بررسی کارگاهی نحوه مدیریت بحران دررسانه‌های اجتماعی یا استفاده از قابلیت آنها در کنترل بحران، مشخصه اصلی کتاباست. جانسون‌اندجانسون، مک‌دونالد، فدرال‌اکسپرس، ناسا، بریتیش‌پترولیوم، شل،انجمن ملی اسلحه آمریکا و . برخی از شرکت‌ها و سازمانهایی هستند که در کتابتجربه مدیریت بحران آنها بویژه در رسانه‌های اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته؛تجاربی که بعضی از آنها توام با موفقیت بوده و برخی دیگر به شکست انجامیده است.

مخاطب کتاب ارتباطاتبحران در رسانه‌های اجتماعی» اهالی رسانه، مدیران و کارشناسان روابط عمومی، فعالانرسانه‌های اجتماعی، مدیران، تمداران، چهره‌های عمومی و همه کسانی هستند که باچالش مدیریت شهرت فردی یا سازمانی در فضای مجازی مواجهند.


ارتباطات بحران در رسانه‌های اجتماعی


در کنار بعضی کشورها که جهنم رومه‌نگاری می‌نامندشان، ایران از نگاهی، می‌تواند بهشت رومه‌نگاری - و نه البته رومه‌نگاران- قلمداد شود. چند مثال برایتان می‌زنم؛ شب می‌خوابید، صبح که از خواب برمی‌خیزید می‌بینید فلان معاهده که کان برای آن بیش از یک دهه مذاکره کرده، دود شد و به هوا رفت. 

چند وقت بعد، ارزش پول ملی‌تان در عرض مدتی کوتاه چندین و چند برابر کاهش می‌یابد. دولت کان برای مقطعی واردات خودرو را ممنوع می‌کند، اما بعدا کاشف به عمل می‌آید که در همان مقطع زمانی چند هزار خودروی لوکس وارد کشور شده که تعدادی از آنها ترخیص و شماره‌گذاری هم شده‌اند؛ یعنی نه متولیان ثبت سفارش، نه گمرک و نه زبانم لال پلیس متوجه این تخلف عجیب نشده‌اند! فیلمی از اعترافات دخترکی در تلویزیون پخش می‌شود و وقتی واکنش برمی‌انگیزد، نه پلیس فتا، نه
قوه قضاییه و نه حتی صداوسیما مسئولیت آن را به‌عهده نمی‌گیرند. دلار از ١٢هزار تومان عبور می‌کند، بعد متولی مدیریت ارزی کشور- بانک مرکزی- بیانیه می‌دهد که اوضاع را تحت نظر داریم! حرف از تحریم می‌شود، تازه می‌فهمید که در سال حمایت از کالای ایرانی و البته قبل از آن، بدنه کارت ملی هم در کنار دسته‌بیل و سنجاق قفلی و. از خارج وارد می‌شده. از ممنوعیت به‌کارگیری بازنشسته‌ها سخن می‌گویند، پرده می‌افتد که در کشوری که بزرگ و کوچک مسئولانش سنگ جوانگرایی به سینه می‌زنند، نصف استان‌های کشور را پیرمردهای بازنشسته اداره می‌کرده‌اند. بحث پیش‌فروش خودرو به میان می‌آید، معلوم می‌شود در این شرایط نابسامان اقتصادی، فلان خودروی خارجی ١٥٠میلیون تومانی، در کشور ٢١٢هزار نفر متقاضی دست به نقد دارد؛ یعنی ٣١هزار میلیارد تومان ناقابل پول بیکار در کشوری با این همه مشکل اقتصادی. می‌بینید؟ ما در فستیوال ارزش‌های خبری زندگی می‌کنیم؛ تضاد، برخورد، شگفتی، دربرگیری و. . در خارج از کشور، با یک درصد جمعیت دنیا، خیلی وقت‌ها در صدر اخبار رسانه‌های بزرگ بین‌المللی هستیم، در داخل هم کمتر روزی است که در انتخاب تیتر یک مشکل داشته باشیم؛ هر چند خیلی وقت‌ها به ملاحظاتی تیتر یک‌ها را نمی‌بینیم و به جای آنها موضوعات دیگر را بزک می‌کنیم و روی جلدها می‌کشانیم. خلاصه اینکه در این غلغله بازار رویدادها و حوادث و بعضا بحران‌ها، انتخاب خبر مهم، طبعا کار دشواری نمی‌تواند باشد. اما من به‌عنوان کسی که نانم را از خبر و رومه‌نگاری در می‌آورم، می‌گویم کاش این انتخاب برایم دشوار بود. معنای ضمنی این حرف، رفتن رونق از دکان شغلی من است اما عیبی ندارد؛ کاش هیچ وقت تیتر اول رسانه‌های دنیا نبودیم و هر روز در انتخاب تیتر اول رومه‌های خودمان مشکل داشتیم؛ نه طبعا از جنس مشکلاتی که الآن‌گاهی داریم. کاش اصلا قحطی خبر می‌آمد و ما در تحریریه‌ها مگس می‌پراندیم. 
کاش می‌شد یک روز، ما هم در اخبار ٢٠:٣٠ بگوییم امروز خبر مهمی در مملکت نبود و به جایش مثلا یک قطعه از حسین علیزاده را پخش کنیم. شاید غیرحرفه‌ای به‌نظر برسد اما هیچ لغتنامه‌ای در تعریف‌ رؤیا ننوشته باید حرفه‌ای باشد.

*منتشر شده در رومه همشهری، صفحات درنگ، پرونده ویژه روز خبرنگار


کتابی که راهنمای کاربردی مسئولان برای مصاحبه با رسانه‌هاست
مدیران بخوانند؛ چگونه با خبرنگاران مصاحبه کنیم؟»

انتشارات ثانیه، کتاب مدیران بخوانند؛ چگونه با خبرنگاران مصاحبه کنیم»، نوشته الن استیونس را با ترجمه عباس رضایی ثمرین، رومه‌نگار منتشر کرد.
در میان کتب متعددی که نحوه مصاحبه‌گری را به خبرنگاران و اهالی رسانه می‌آموزد، این کتاب برای اولین‌بار توصیه‌هایی کاربردی، به طرف دیگر این معادله، یعنی مصاحبه‌شونده‌ها ارائه می‌دهد. در این کتاب برای همه کسانی که به نوعی سر و کارشان به رسانه‌ها و خبرنگاران می‌افتد، یک چارچوب عملیاتی و قابل پیاده‌سازی ارائه شده که کیفیت حضور آنها در خروجی رسانه‌ها و به تبع اعتبار و شهرت آنها و سازمان‌شان را افزایش می‌دهد.
تمداران، مدیران، سخنگوها، مدیران روابط عمومی، مشاوران رسانه‌ای و به طور کلی همه کسانی که در معرض مصاحبه‌ها و سوالات خبرنگاران و رومه‌نگاران هستند یا مسئولیت طراحی ت‌گذاری‌ رسانه‌ای مرتبط با ارگان‌ها و سازمانها دارند، مخاطبان اصلی این کتاب‌اند، خبرنگاران، رومه‌نگاران و مخاطبان رسانه‌ها هم با مطالعه این کتاب دید تازه‌ای به مقوله مصاحبه پیدا می‌کنند.
به عنوان فردی که قرار است طرف مصاحبه رسانه‌ها باشد، این کتاب نکاتی به شما می‌آموزد تا بتوانید عملکردی بی‌نقص ارائه کنید، سوالات را پیش‌بینی و مدیریت کنید، پاسخ سوالات دشوار را بدهید، در بحران‌ها از اعتبار خودتان و سازمان‌تان محافظت کنید و نهایتاً طوری ظاهر شوید که رسانه‌ها باز هم سراغتان بیایند.


اولین خبر از محرومیت عیسی آل‌کثیر از بازی نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان آسیا حوالی ساعت ۱۵روز شنبه در رسانه‌ها منتشر شد. از آن لحظه تا وقتی که داور سنگاپوری درسوت پایان بازی پرماجرای پرسپولیس و النصر دمیدو علی شجاعی آن پنالتی غافلگیرکننده را به سمت چپ دروازه‌بان استرالیایی النصر شلیک کرد، همه ما پنج ساعت جهنمی را گذراندیم.

توصیف یک‌جمله‌ای‌اش می‌شود بُهت توأم با خشم با پس‌زمینه‌ پررنگی از استیصال از طالع نحسی که به قول سعدی، نه گزیری بود ما را از آن و نه امکان گریز. این البته وضع غریبی برای ما نیست، خوب که نگاه کنیم موقعیتی است که هر روز داریم آن را زندگی می‌کنیم. موقعیتی که ترجمان واژگانی آن بُهت، خشم و استیصال است و ماهیتش کوتاه شدن دست از همه جا و احساس ناتوانی محض دربرابر اتفاقات ناخوشایندی است که دوره‌مان کرده‌اند؛ اتفاقاتی که بیش از ماهیت تلخ آنها، این ناراحت‌کننده است؛ که زورمان نمی‌رسد جلوی‌شان را بگیریم.
فرض کنید در ماشین‌تان نشسته‌اید، در شرایطی که نه راه پس دارید و نه راه پیش، ناگهان یکی که نه می‌بیندتان و نه صدای بوق و دادو فریادتان را می‌شنود، همینطور دنده عقب بیاید و بیاید و بیاید و دست آخر بزند ماشین نازنین‌تان را بترکاند. دارم درباره لحظاتی حرف می‌زنم که آمدن تدریجی آوار اندوه و مصیبت را به چشم می‌بینید اما هر چه دست و پا می‌زنید، نمی‌توانید جلویش را بگیرید. عصبانیت‌مان از محرومیت آل‌کثیر اتفاقی از این جنس بود و خب کیست که نداند، ما ایرانیان در طول تاریخ، از دل چنین لحظات اندوه‌باری، چه حماسه‌های شیرینی آفریده‌ایم.
در تحلیل یک بازی فوتبال وقتی کلیدواژه‌هایی مثل غیرت و همت بر مضامین فنی تفوق می‌یابد، می‌توانیم حدس بزنیم که سخن از یک نبرد نابرابر است و ما مردان و ن نبردهای نابرابریم. وقتی در جایگاه مظلوم معادله قرار می‌گیریم، ظرفیت‌هایی از خودمان نشان می‌دهیم که گاهی خودمان هم از وجودشان خبر نداشتیم.
بازی پرسپولیس همه المان‌های یک نبرد نابرابر را در خود داشت؛ از محرومیت ناجوانمردانه ستاره تیم ما در ساعات پیش از بازی گرفته تا ده نفره شدن تیم درون بازی و آن همه مال و منال و بازیکنان آنچنانی در تیم رقیب. خاطره جمعی ما پر است از لحظاتی که بر امثال این نابرابری‌ها و نامردی‌ها غلبه کرده‌ایم؛ توفیق‌هایی که برخلاف جریان اتفاقات و در عین ناباوری به‌دست آمده‌اند و خب گفتن ندارد که چنین پیروزی‌هایی چقدر می‌چسبد.

خاصیت چنین پیروزی‌هایی، بیش از ارزش واقعی‌اش، وجه انتقام‌آلود آن است، آنچه دو شب پیش آدم‌ها را به خیابان آورد، بیش از صعود به فینال آسیا، انتقامی بود که نه فقط از لابی سعودی‌ها و صحنه‌آرایی شبهه‌آلود ای‌اف‌سی که انگار از همه ناملایمات و اتفاقات ناخوشایند این روزها گرفتیم. ما به این پیروزی احتیاج داشتیم، مثل فرصتی برای تمدید نفس پس از یک زیرابی طولانی. ما به این مدل تجدید قوا، نه فقط در فوتبال که در عرصه‌های ی و اجتماعی هم عادت داریم. این را یاد گرفته‌ایم که در اوج دشواری، در میانه تلخی و عسرت، درست وقتی که همه امیدها رو به ناامیدی می‌رود، از کوچک‌ترین روزنه‌ها، نوری به شعاع خورشید روی سیاهی‌های دور و برمان بیندازیم.

در این کنش‌های هوشمندانه جمعی -چه در وجه سلبی آن که نمونه‌اش با خشم مردم از محرومیت آل‌کثیر نمود یافت و چه در وجه ایجابی‌اش که در جشن و پایکوبی مجازی و خیابانی پس از بازی پرسپولیس اتفاق افتاد- یک علامت اجتماعی مهم نیز هست و آن زنده بودن مفهوم مردم» است. عاقل‌ها می‌فهمند، کشوری که از این سطح از کنشگری مردم برخوردار است، شبیه هیچ کشور دیگری در این منطقه نیست. آنهایی که به هوای سرخوردگی مردم از اتفاقات گذشته، روی انفعال آنها در ماجراهای آینده حساب کرده‌اند، قمار خطرناکی می‌کنند. باید وجود مردم» را در این کشور به رسمیت شناخت و به اراده آنها احترام گذاشت.

پ.ن: این یادداشت روز 14 مهر ماه در رومه همشهری منتشر شد. 


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

اموزشگاه مجازی برزش فدرال چت تبریز موزیک السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها گل های دبستان مالک اشتر فول تحلیلگر Elizabeth's info reininggekam piconlingjets آستانه متبرکه سبزقبا دزفول ؛ چهارمین حرم معنوی کشور